پرش لینک ها

مروری بر مدیریت تجربه مشتریان B2B و تفاوت آن با مشتریان B2C

تلاش شرکت‏‌ها برای ارائه تجربه دلنشین به مشتریان، موجب به وجود آمدن پدیده‏ای شده که Accenture آن را رنسانس تجربه یا نوزایی تجربه نامیده است. این نوزایی حاصل برنامه‌‎ریزی مجدد فلسفه مدیریت تجربه مشتری، برای ارائه تجربه استثنایی و منحصر به فرد به مشتری است.

در چنین فضایی که شرکت‏‌های بزرگی مانند آمازون یا اسپاتیفای تمرکز خود را بر خلق تجربه دلنشین برای مشتریان خرد قرار داده‌اند، آرام آرام مشتریان شرکتی نیز به این موج پیوستند و مفهوم تجربه مشتری در فضای B2B نیز شکل گرفت.

اما تجربه مشتری در فضای B2B چه تفاوتی با فضای B2C دارد؟

در فضای B2b، مشتری فقط یک فرد نیست، بلکه موجودیتی است که از تعدادی ذینفعان و تصمیم‏‌گیران تشکیل شده و از آنان تاثیر می‌‏پذیرد. همین مورد پیچیدگی مفهوم تجربه مشتری را در مورد مشتریان شرکتی نشان می‏‌دهد. اگر در B2C با علایق، تمایلات، انتظارات، احساسات و تصمیم‏‌های یک نفر سر و کار داشتیم، در B2B با همین موارد به ازای ذینفعان و تصمیم گیران مواجه هستیم.

بنابراین پیچیدگی شناخت و پیچیدگی تصمیم‏‌گیری خرید را می‏‌توان دو نقطه اصلی تفاوت مدیریت تجربه مشتری در B2B و B2C دانست. پیچیدگی شناخت به دلیل تنوع دینفعان و نقاط تصمیم آنان به وجود می‏‌آید و پیچیدگی تصمیم‏‌گیری خرید در آن‏جاست که مشتریان B2B برای خرید تحقیقات گسترده‌ای انجام می‏‌دهند و علاوه بر آن مواردی مانند منافع همکاری بلندمدت، نرخ بازگشت سرمایه را در نظر می‏‌گیرند.

توجه به تجربه مشتریان B2B زمانی اهمیت خود را نشان می‏‌دهد که بدانیم در این فضا، یک شرکت بخش بزرگی از درامد خود را از تعداد محدودی مشتری به دست می‌آورد. بدیهی اس که در این دنیای دیجیتال، شرکت‌ها باید از فرصت‌های فراوانی که پیشرفت‌های تکنولوژی ارائه می‌کنند استفاده کنند تا در حال حاضر و آینده پیشرفت کنند. اما آیا همه چیز به تکنولوژی ختم می‏‌شود؟

برای مدیریت تجربه مشتریان B2B چه کاری می‏‌توانیم انجام دهیم؟

آیا مدل‏‌های مدیریت تجربه مشتریان B2C در فضای B2B نیز پاسخگو هستند؟

شناخت از مشتریان B2B چگونه حاصل می‌‏شود؟ به چه داده‏‌هایی نیاز داریم؟

پیشنهاد می‏‌کنیم برای آشنایی بیشتر با این مبحث، مقاله Customer Experience enters the B2B battlefield را از شرکت Deloitte مطالعه کنید.